در گفتگو با دکتر مهران نوربخش متخصص پروتزهای دندانی:

برای موفق شدن نباید دست روی شانه دیگران گذاشت

 

آقای دکتر نوبخش ضمن سلام خدمت شما و تشکر بابت زمانی که در اختیار سایت انجمن پروستودنتیستهای ایران گذاشته اید. لطفا در ابتدا بیوگرافی خودتان را از بدو تولد تا کنون بفرمایید. 

من در سال1336 متولد شدم. پدرم کارمند وزارت کشور بود، به همین علت مرتبا به شهرهای مختلف سفر میکردیم. 6 

سال ابتدایی را در شهر های لنگرود و لاهیجان گذراندم . کلاس 7 و 8 را در تهران و کلاس 9 را در خرمشهر زیبای آن زمان تحصیل کردم. مجددا کلاسهای 10- 11 و 12 را در تهران بودم و از دبیرستان دارلفنون دیپلم گرفتم. تحصیل من یک چرخه ی جالب داشت ، مقطع ابتدایی را به سختی گذراندم اما در کلاس 5 و 6 شاگرد اول شدم و در کلاس 7 و 8 و 9  تجدید داشتم. کلاس 10 را ناپلئونی قبول شدم و کلاس 11 و 12 شاگرد اول شدم . بیشتر به کارهای دستی مثل نجاری، آهنگری، قالی بافی، کارهای برقی و کلاسهایی که بصورت کارگاه بود علاقه داشتم بجز درس. ولی با یک تشویق به یک باره به درس علاقمند شدم. به همین دلیل در هنگام آموزش دانشجویان سعی میکنم بجای تحقیر و توهین و سایر روشهای مخرب از روشهای تشویقی برای ارتقائ آموزش دانشجویان استفاده کنم.

در سال 1345 دیپلم گرفتم و در همان سال در رشته دندانپزشکی قبول شدم. در آن سال‌ها هر دانشگاه کنکور مجزایی را برگزار میکرد ، من در رشته پزشکی و داروسازی تبریز هم قبول شده بودم. بعد از قبولی یک هفته در خفا گریه میکردم چون در آن دوران هیچ دید روشنی از دندانپزشکی نداشتم. دانشگاه تهران کل قبول شدگان را دعوت کرده بودند هر یک را به ترتیب صدا میکردند و سوال میپرسیدند که کدام رشته مورد نظر اوست . به هر حال لیست پزشکی پر شد و من تقریبا اولین نفری بودم که با نیم نمره مسیر زندگیم عوض شد . در چنین موقعیتی است که انسان مفهوم نیم و هزارم ثانیه را می فهمد و مسیر آینده زندگی یک نفر را تغییر میدهد.

وقتی وارد این رشته شدم آرام آرام به آن علاقمند شدم. مثل ازدواجهای قدیمی که با خواستگاری و بدون کمترین علاقه و عشقی صورت میگرفت و  در طی زمان بهم علاقمندتر میشدند. در طی تحصیل کارهای مختلفی را که برای دانشجویان تدارک دیده میشد  انجام میدادم از تدریس در مدارس تا کلاسهای تقویتی و بدین ترتیب هزینه تحصیل خود را بدست میاوردم با این در آمد و وامهای دانشجویی خرید کفش و لباس و مسافرت و سایر هزینه های تفریحی را میتوانستم تامین کنم،  در عین حال صرفه جویی جزو موضوعات اصلی زندگی من بود. در تیم شمشیر بازی دانشکده بودم (با دکتر طلایی پور و دکتر قاسمی) چون تا ساعت 6 عصر دانشکده بودم فرصت تمرین کمتر از دیگر تیمهای دانشگاه داشتم با این احوال تیم ما در دانشگاه سوم شد. البته والیبال و بسکتبال و شنا هم انجام میدادم. کوهنوردی در آخر هفته ها هم جزو موضوعات اصلی ورزش من بود، الان نیز در آخر هفته ها کوهنوردی میکنم.

در دوران دانشکده توربین نداشتیم و دندانها به سختی تراشیده میشدند و در کنار همه ی این موارد کارهای لابراتواری را هم خودمان انجام میدادیم. مثل امروز تعدادی استاد زحمتکش داشتم مثل دکتر دادمنش که مولف کتاب پروتز کامل بودند و از معدود کتابهای آن زمان و سایر مباحث به صورت جزوه بود. تعدادی هم کم کار و فراری بودند و متاسفانه این مشکل همچنان ادامه پیدا کرده و استاد نامناسب برای آموزش را نمیتوانند به لحاظ قوانین غلط استخدام، اخراج کنند. این استادان مثل “در” امامزاده شده اند که نه میشود نگهشان داشت و نه می‌شود دور انداخت. این گروه عاشق عنوان و عدم حضور و کمکاری و یا تلاش برای ارتقائ رتبه خودشان هستند و هیچ دلسوزی و علاقه ای برای آموزش ندارند، باید به حال این سیستم گریست.

از دانشکده که بگذریم در سال 1351 فارغ التحصیل شدم و بعد از دو ماه آموزش نظامی در بیمارستان 520 منطقه ای لشکر کرمانشاه به درمان بیماران می پرداختم.

صبح از ساعت 6 -8 صبح با همه دکترهای بیمارستان والیبال بازی میکردیم و بعد تا ساعت 3 در بیمارستان بودیم. عصر هم مطبی را اجاره کرده بودم که در آن کار میکردم. دوران خوبی به احاظ اجرایی کردن آموخته هایم شد. من همیشه به دانشجویان توصیه میکنم دوران طرح را به عنوان یک دوران طلایی نگاه کنند و در صورت لزوم خودشان وسایل مورد نیاز ببرند تا تبحر کافی برای مطب اینده خود پیدا کنند. بعد از سربازی یک سال در بیمارستان بلده نور در کوه های شمال کار کردم و در سال 1354 وارد دوره تخصص پروتزهای دندانی دانشگاه تهران به عنوان اولین دوره شدم. من میخواستم رشته ارتودنسی را دنبال کنم اما با ناجوانمردانگی رئیس بخش که ظرفیت را از قبل تکمیل کرده بود من بنا به توصیه استاد عزیزم آقای دکتر دادمنش رشته پروتز را انتخاب کردم. به هر ترتیب این گونه مسایل و حق کشی ها در زندگی بسیاری از انسان ها اتفاق می افتد. پایان نامه من با آقای دکتر نیکزاد جاوید، استاد فرهیخته و دانشمند بود. انقلاب شده بود و آقای دکتر جاوید و چند تن از اساتید دیگر را از حضور در دانشگاه منع کرده بودند. جلسه دفاع من در بیمارستان امام خمینی برگزار شد و امتحانات بورد چندین سال به تعویق افتاد. در سالهای جنگ یک ماه بنا به سهمیه پزشکان برای حضور در جبهه به شوشتر رفتم.

در سال 1364 اعلام شد چنانچه در دانشکده به کار مشغول شوید به عنوان سهمیه جبهه محاسبه میشود لذا وارد دانشکده دندانپزشکی دانشگاه تهران شدم. آرام آرام دو جزوه در رابطه با مراحل کلینیکی و بعد لابراتواری پروتز پارسیل تهیه کردم که در آموزشکده پروتز تدریس میشدو مورد استقبال دانشجویان دندانپزشکی قرار گرفت و بنا به درخواست دانشجویان وارد بخش پروتزهای متحرک شدم. در آن سالها در کنار آقای دکتر فاضل، آقای دکتر غزنوی، آقای دکتر شاهرودی، آقای دکتر منزوی و سایر دوستان دوران خوبی را گذراندیم. در سال 1371 مصلحت را در این دیدم که به دانشکده دندانپزشکی دانشگاه آزاد اسلامی بروم. در سال 1373 تا سال 1391 رئیس بخش بودم و مجددا در سال گذشته و با ادغام کل رشته های پروتز ثابت و متحرک به عنوان مدیر گروه پروتزهای دندانی انتخاب شدم.

 چند فرزند دارید و هر یک مشغول چه فعالیتی هستند؟

من در سال 1358 ازدواج کردم و دو فرزند دختر و پسر دارم  به همراه دو نوه دوست داشتنی و عاشق کل خانواده ام هستم و زندگی خوبی دارم.

 فعالیت های شما اعم از آکادمی، اجرایی، انجمن، کنگره ها، سمینار ها و … به چه ترتیبی بوده است؟

ریاست کنگره دوم انجمن پروستودونتیستهای ایران ، کنگره چهارم دانشکده دندانپزشکی دانشگاه آزاد و دیماه سال گذشته ریاست سمینار دندانپزشکی دیجیتال انجمن علمی پروستودونتیستهای ایران بر عهده من بود.

با مدیریت آقای دکتر دادمنش و سایر همکاران از جمله آقای دکتر غزنوی، آقای دکتر سیدان، آقای دکتر خاکی دوره جدید انجمن پروستودونتیستها را پس از چندین سال وقفه پایه گذاری کردیم.

اولین کارگاه های پرسلن لمینیت در ایران را در سال 1370 در کنگره ها و انجمن ها دندانپزشکی برگزار کردم و همچنین کارگاه بارگذاری فوری ایمپلنت را با همکاری آقای دکتر مشیرآبادی در ایران برگزار کردم و بطور کلی سخنرانی ها و کارگاه های متعددی داشته ام.

به چه غذایی علاقه دارید؟

خیلی اهل غذای خاصی نیستم و بیشترین غذایی که با لذت بخورم ، املتی است که خودم درست کرده باشم. سایر غذا ها برایم تفاوت چندانی ندارند و ترجیح میدهم غذا شامل برنج نباشد.

به چه ورزشی علاقه دارید؟

سه چیز در موفقیت حرفه ای یک دندانپزشک موثر است. دانش علمی و عملی، توانایی مدیریت بیمار و مطب و سلامتی جسمی و روانی. بدون ورزش خیلی زود آسیب پذیر میشویم و از کار باز خواهیم ماند. در سالهای دور والیبال و بسکتبال بازی میکردم ولی شنا و کوهنوردی و پیاده روی های چندین کیلومتری از ورزش های مورد علاقه من است. ورزشهای خانگی و بدون نیاز به یک همراه را به همه توصیه میکنم در صورت عادت به این ورزش روزانه هرگونه بهانه برای نرفتن به باشگاه و یا نداشتن همراه از بین میرود. به دانشجویان هم همیشه ورزش را توصیه میکنم و دختر و پسرم نیز ورزش های مختلف را در حد خیلی خوب انجام میدهند و پسرم علاوه بر مدرک تخصصی دارای مدرک مربیگری فردی و گروهی است.

اگر عضو هیئت مدیره بودید چه کار می‌کردید؟

من اگر عضو هیئت مدیره بودم همین کاری را میکردم که دوستان انجام میدهند. قطعا کارگاه های متعدد را در تمام هفته برگزار میکردم، زیرا دانش آموختگان نیاز بسیاری به بازآموزی و نو آموزی دارند و برگزاری سالی یک کنگره کفایت نمیکند. رشته پروتز به نوعی محوریت در تمام درمان های دندانپزشکی دارد و به اصطلاح همه راه هابه پروتز ختم میشود. این کمبود بشدت احساس میشود و انجمن میتواند نقش بسیار سازنده ای در این زمینه داشته باشد.

 کار در دانشگاه را بیشتر دوست دارید یا مطب؟

من عاشق تدریس هستم و دوست دارم آنچه را که میدانم به دانشجویانم انتقال دهم. من وقت بسیار زیادی را صرف ترجمه و آماده سازی بیش از ده جلد کتاب کرده ام از خودم خانواده ام زده ام تا کتاب ها آماده شوند. کتاب پروتز پارسیل در سال 1369 به دانشجویان و همکاران عرضه شد و در سال 1370 کتاب مبانی پروتزهای ثابت ترجمه شد. در آن سالها و از زمان تاسیس دانشگاه در ایران هیچ کتاب جامعه در این زمینه وجود نداشته و این کتاب ها از اولین اثرها در این زمینه می باشد و جوایز متعددی را هم کسب کرده است. کتاب اصول نوین پروتز های دندانی رزنتال با همکاری خانم دکتر مظاهری، آقایان دکتر سیدان و دکتر زربخش عرضه و آن هم برنده جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی در بین 703 عنوان شد.

 زیباترین و بدترین خاطره شما چیست؟

بدترین خاطره من از دست دادن مادرم در دوران دانشجویی و برادرم با داشتن یک فرزند 3 ساله بود . زیباترین خاطره من روزی بود که دخترم با درآمد خود برایم دستگاه ماساژ گرفت و پسرم به همین ترتیب ما را به رستوران دعوت کرد. در این موقعیت فکر میکنی که زحمات و تلاش هایت به بار نشسته و ماهیگیری را به فرزندانت آموخته ای.

در خاتمه برای هر موفقیتی باید هدف داشته باشی، در راه آن تلاش کنی، نظم داشته باشی، پیگیر باشی و مهمتر از هر چیزی نا امید نشوی. قرار نیست زندگی بالا و پائین نداشته باشد. این طبیعت زندگی است. اتفاقات خوب و بد در کنار هم رخ میدهند. باید مقاوم باشی وگرنه فشارهای زندگی از بیرون و مشکلات روحی از درون انسان را خرد میکند. برای موفق شدن نباید دست روی شانه دیگران بگذاری، هرگز اخلاق و وجدان را نباید زیر پا گذاشت.

پست های پیشنهاد شده